English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (7234 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
right of entry U حق ورود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
entry U دخول
entry U ادخال
entry U ورود
entry U راه راهرودر
entry U مدخل
entry U ثبت دردفتر ثبت
entry U چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry U فقره
entry U شرکت کننده
entry U نقطه شروع پرش یا چرخش
entry U شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
entry U ثبت
entry U قلم
entry U ورود راهرو
entry U نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
entry U آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry U اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
entry U موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry U در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry U عمل ورودی
entry U مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
re entry U ورود
re entry U اعاده تصرف
re entry U نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry U ورود
re-entry U اعاده تصرف
re-entry U نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
barrier to entry U منع ورود به صنعت
bill of entry U افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
bill of entry U افهارنامه ورودی
cost to entry U هزینه ورود
customs entry U افهار یا اعلام ورود به گمرک
customs entry form U افهارنامه گمرکی
data entry U ثبت داده ها
data entry U داده دهی
data entry U ثبات داده ها ورود داده ها
data entry device U دستگاه داده دهی
data entry form U فرم ورودی داده ها
data entry mode U حالت ثبت داده ها
data entry operator U متصدی داده دهی
data entry specialist U متخصص داده دهی
deffered entry U ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
direct data entry U داده دهی مستقیم
double entry U دفتر داری مضاعف
double entry U سیستم دفترداری دوبل
double entry bookkeeping U حسابداری دوبل
double entry table U جدول دو سویی
ease of entry U سهولت ورود
ease of entry U سهولت ورودبه یک صنعت
entry block U کنده مدخل
entry condtion U شرط دخول
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
entry group U واجدین شرایط تخصصی شغلی
entry group U گروه واجد شرایط
entry instruction U دستورالعمل دخول
entry keydoard U صفحه کلید ادخال
entry keydoard U صفحه کلیدورودی
entry level jobs U شغلهای غیر تخصصی
entry line U سطر ورودی
entry plan U طرح ورود به بندر
entry plan U طرح دخول به سر پل
entry point U نقطه دخول
entry point U نقطه ورود
entry side U جهت دخول
entry side U جهت ورود
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
forceble entry and detainer U هتک حرمت منازل
forcible entry U ورود عدوانی
forcible entry U هتک حرمت منازل
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
forcible entry and detainer U ید عدوانی
free entry U ورود ازاد بنگاهها به صنعت
freedom of entry and exit U ازادی ورود و خروج
home use entry U اعلامیه مصرف
home use entry U اعلامیه مصرف شخصی
key entry U دخول کلیدی
law of prior entry U قانون تقدم ورود
make an entry U ثبت کردن
make an entry U وارد کردن
port of entry U بندر مقصد
port of entry U بندرمحل ورود
port of entry U مرز ورود کالا یا فرد به کشور
portfolio entry U قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
post entry U ثبت پس از موقع
re entry vehicle U نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
remote job entry U ادخال کار از دور
remote job entry U وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
single entry U حسابداری فردی
single entry U حسابداری ساده
to make an entry of U ثبت
to make an entry of U کردن
to make an entry of U وارد
undefined entry U فقره تعریف نشده
clear-entry key U کلیدصفحههوشیار
fast data entry control U کنترلدخولاطاعاتسریع
feet-first entry U پرشسیخی
fine data entry control U کنترلدخولاطلاعاتعالی
head-first entry U پرشباسر
Other Matches
no entry U ورودممنوع
entry door U در جلویی [ساختمان]
entry door U در ورودی
entry door U ورودی
lobby-entry U مدخل
lobby-entry U راهرو
gable-entry U راهروی ورودی
entry doors U در های ورودی
to refuse somebody entry [admission] U کسی را در مرز برگرداندن
to refuse somebody entry [admission] U اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
end lobby-entry U مدخل
To make a forcible entry into a building. U بزور وارد ساختمانی شدن
facilitator [of illegal migration/immigration / entry] [British E] U قاچاقچی آدم [در سر مرز]
Recent search history Forum search
0LET ME BEHOLD
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com